سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق پاییزی *^_^*

وقتی که افتاد...

افتاد

آن سان که برگ

آن اتفاق زرد

میافتد...

افتاد

آن سان که مرگ

آن اتفاق سرد

میافتد...

اما

او سبز بود و گرم که افتاد...



+ نوشته شده در جمعه 91/9/24 ساعت 12:38 عصر توسط hani | نظر


جاده انتظارت را میکشد



+ نوشته شده در جمعه 91/9/24 ساعت 12:26 عصر توسط hani | نظر


قشنگن...؟!

 



+ نوشته شده در چهارشنبه 91/9/22 ساعت 1:12 عصر توسط hani | نظر


عشق من وتو

عشق

وقتی خورشید غروب میکنه...

یاد تلألؤ کهربایی چشمات میافتم...

تو یه غروب پاییزی  چش دوختی تو چشام...گفتی فقط تو رو میخوام...



+ نوشته شده در چهارشنبه 91/9/22 ساعت 12:55 عصر توسط hani | نظر


نگاه...

نگاه



+ نوشته شده در چهارشنبه 91/9/22 ساعت 12:51 عصر توسط hani | نظر


محشره...@O@

من خدارو اینجا پیدا کردم

پاییزه و پاییزه...

برگ درخت میریزه...

هوا شده کمی سرد...

روی زمین پر از برگ...

.

.

.



+ نوشته شده در دوشنبه 91/9/20 ساعت 7:8 عصر توسط hani | نظر


من خدا رو پیدا کردم*^_^*

من خدارو اینجا پیدا کردم

من تو رو اینجا پیدا کردم...چقد زیبا بودی...مثل الماس مثل زمرد مثل...مثل نور...

محو وجودت شده بودم...دستتو دراز کردی وگفتی بیا...اومدم نزدیکت,نزدیکتر ,بازم نزدیکتر...

به آغوشت کشیدی منو... بهم نفس دادی...بهم زندگی دادی...گفتی همیشه باهام بمون.



+ نوشته شده در دوشنبه 91/9/20 ساعت 7:6 عصر توسط hani | نظر


بی واژه

من خدارو اینجا پیدا کردم



+ نوشته شده در دوشنبه 91/9/20 ساعت 7:5 عصر توسط hani | نظر


بی واژه...

من خدارو اینجا پیدا کردم



+ نوشته شده در دوشنبه 91/9/20 ساعت 7:4 عصر توسط hani | نظر


بی واژه...

من خدارو اینجا پیدا کردم



+ نوشته شده در دوشنبه 91/9/20 ساعت 7:3 عصر توسط hani | نظر


<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>